جدول جو
جدول جو

معنی طلاق گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

طلاق گرفتن
(خوَشْ / خُشْ شُ دَ)
هشتن شوی. رها شدن زن از قید زوجیت:
دختر رز که گرفته ست ز خصم تو طلاق
باد در عقد مدام تو ز فتوای هوا.
سنجر کاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
طلاق گرفتن
هلیدن رهایی یافت زن از قید زوجیت
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
طلاق گرفتن
جدا شدن، مطلقه شدن
متضاد: طلاق دادن، ازدواج کردن، فسخ عقد کردن (از سوی زن)
متضاد: عقد بستن، عقد کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
طلاق گرفتن
الطّلاق
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
طلاق گرفتن
Divorce
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
طلاق گرفتن
divorcer
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
طلاق گرفتن
разводиться
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به روسی
طلاق گرفتن
scheiden
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به آلمانی
طلاق گرفتن
розлучатися
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
طلاق گرفتن
rozwodzić się
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به لهستانی
طلاق گرفتن
divorciar
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
طلاق گرفتن
divorziare
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
طلاق گرفتن
divorciar
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
طلاق گرفتن
scheiden
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به هلندی
طلاق گرفتن
तलाक लेना
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به هندی
طلاق گرفتن
طلاق لینا
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به اردو
طلاق گرفتن
তালাক নেওয়া
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به بنگالی
طلاق گرفتن
หย่า
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به تایلندی
طلاق گرفتن
talaka
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
طلاق گرفتن
離婚する
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
طلاق گرفتن
离婚
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به چینی
طلاق گرفتن
להתגרש
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به عبری
طلاق گرفتن
이혼하다
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به کره ای
طلاق گرفتن
bercerai
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
طلاق گرفتن
boşanmak
تصویری از طلاق گرفتن
تصویر طلاق گرفتن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلاب گرفتن
تصویر قلاب گرفتن
دو دست را در جلو به هم متصل کردن به طوری که کسی بتواند پا در آن بگذارد و بالا برود
فرهنگ فارسی عمید
(خوَشْ / خُشْ شُ کَ دَ)
طلاق دادن. هشتن زن
لغت نامه دهخدا
تصویری از گلاب گرفتن
تصویر گلاب گرفتن
استخراج گلاب از گل گلاب کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاغ گرفتن
تصویر کلاغ گرفتن
صید کردن و گرفتن کلاغ، طعنه زدن تمسخر کردن ریشخند زدن: (ز عکس گل و لاله بر طرف باغ کلاغش بطاوس گیرد کلاغ)، (زلالی)
فرهنگ لغت هوشیار
چنگک گرفتن دودست را چنگک وار به هم پیوستن تادیگری برآن پانهد واز دیواری بالارود یا با دست قلاب گرفتن، دو کف دست را بهم متصل کردن به طوری که دیگری بتواند پا بر روی آن گذارد و از دیوار بالا رود
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است تلا گرفتن در زر گرفتن مطلا کردن بزر گرفتن: دندان را طلا گرفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلاق گفتن
تصویر طلاق گفتن
طلاق دادن (زن و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملال گرفتن
تصویر ملال گرفتن
بیزارشدن: (میگونه بد انسان که ملالش گیرد میگو سخنی و در میانش میگو) (حافظ. 383)، اندوهگین شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلا گرفتن
تصویر طلا گرفتن
((~. گِ تَ))
زراندود کردن
فرهنگ فارسی معین
طلاق دادن، متارکه کردن، ترک کردن، رها کردن، پشت پازدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد